سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خادم اهل بیت - متن سخنرانی و روضه استاد حاج مهدی توکلی


 

امشب فاطمه میاد از شب تا صبح تو حرم ابی عبدالله ناله میکنه. همش میگه ولدی قتلوک. و ما عرفوک و ما من شرب الماء المنعوک. امشب سر سفره طفلان حضرت زینب مهمانیم. امشب سفره دارمون اولیا مخدره زینبه. هرچی خواستگار می اومد شرط میکرد. گفت عبدالله من زنت میشم اما من هر روز باید برم حسین رو ببینم. اگر هم حسین سفر بره من باهاش سفر میرم. یعنی تو اگه سفر بری من با تو نمی یام چون حسین مدینه است. عبدالله هر وقت میخواست مسافرت بره تنها می رفت. اما گفت حسین اگه سفر بره میزارم و میرم. قبول کرد. اما اون شبی که امام حسین خواست حرکت کند بی بی خبر دار شد که برادرش بارش رو بسته و رو به مکه دارد حرکت می کند. اومد گفت عبد الله ضمن عقد باهات شرط کردم. اما بازم تو شوهر منی. اگه بری نرو نمی رم. اما دیگه زنده نمی مونم. واقعا آقا زینب راست میگفت. اگه زینب رو تو مدینه نگه میداشتن دق میکرد. گفت نه اتفاقا برو و بچه های من رو هم ببر. من فقط یک جمله میگم ببینم اشک میریزید؟ یک بچه اش 9 ساله بود یکیش 10 ساله. شما یک بچه 10 ساله رو نگاه کنید، کلاس چهارم. آقا امام حسین کارش به جایی رسید که این بچه ها رفتن کمکش کردن. خداشاهده هر کی میدید باید گریه میکرد. محمد اومده یاریش کنه. اونهایی که دوست بودند حتما گریه میکردن. اونهایی که دشمن بودن هم حتما می خندیدن. عبدالله وقتی این بچه رو می فرستاد گفت زینب نکنه علی اکبر امام حسین زودتر از این بچه ها شهید بشه. بچه های من رو فدای علی اکبر کن . زینب هم تو دلش گفت یه روزی جبران میکنم. چقدر سخت بود برای زینب، لیلا علی اکبر رو بفرسته ، رباب علی اصغر رو بفرسته، نجمه قاسم رو بفرسته، اما زینب تحفه ای نداشته باشه که فدای ابی عبدالله کنه. عشقش بچه هاشن. حسینی ها روز عاشورا این بچه ها رو آورد خیمه. آب نداشت صورتشون رو بشوره اما چشمهاشون رو سرمه کشید. جنس خوب باید بدی دیگه. لن تنال البر حتی تنفقو مما تحبون. صورتهاشون رو بوسید. مادر چجوری قربون صدقه بچه ها میره؟ گفت می برمتون پیش دایی، مودب باایستید سلام کنید. بعد بگید دایی اجازه میدی ما جونمون رو فدات کنیم؟ یجوری گفت دایی به زبون نیاد. گفت اگه خواست چیزی بگه به مادرش فاطمه قسمش بدین. وقتی این دوتا رو عمر سعد دید گفت ببینید زینب داره 2 تا گلدسته میفرسته. اینا سلام کردن گفتن دایی اجازه میدی ما جونمون رو فدات کنیم؟ گفت نه عبدالله جعفر نیست من نمیتونم اجازه بدم. رو کرد به زینب گفت اینا باید باباشون باشه و اجازه بده. گفت نه باباشون قبلا گفته اینا باید جونشون فدای علی اکبر امام حسین بشه. گفت نه اینا سنشون قانونی نیست، هنوز تکلیف نشدن. اینا دو تا بچه یوقت گفتن یا خال بحق امک. اینجا این دوتا خواهر زاده ها رو حسین بغل کرد. اومدن یه جا دایی رو صدا زدن. گفتن دایی دیگه به داد ما برس. من نمیدونم اینا زنده بودن یا نه. اما امام حسین یکی رو زیر یه بغلش گرفت و یک رو زیر یه بغل دیگش. تجسم کنید. وقتی بر میگشت خیمه دید همه زن ها اومدن بیرون. هی به این صورتهاشون چنگ میزدن و لطمه میزدن. اینا بچه های زینبن. اما هر چی نگاه کردن دیدن مادر این بچه ها از خیمه بیرون نمی یاد. امام دید زینب پرده خیمه رو انداخته و اصلا خارج نمیشه. بعدا به عبدالله گفتن هر کی شهید شد خانومت نفر اول میومد بیرون اما بچه های تو شهید شدن زینب بیرون نیومد. یه روز عبد الله سوال کرد گفت چرا بچه های من شهید شدن بیرون نیومدی؟ اینجا جگر بی بی آتیش گرفت. گفت عبد الله هر مادری جونش رو برای بچه هاش می ده . بخدا دلم لک میزد برای آخرین بار بیام محمد رو بغل کنم. عون رو ببوسم. اما گفتم نکنه حسین چشمش به من بیفته خجالت بکشه. این سوال رو عبد الله کرد، یه سوال هم ام البنین کرد. گفت شنیدم سر عباس رو عمود آهن زدن. اما من باور نکردم کسی بتونه به سر جوون رشید من با اون قد و بالا عمود آهن بزنه.گفت ام البنین جات خالی بود. اول دستهاش رو قطع کردن. بعد هرکی با هرچی داشت زد.

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 3:8 عصر روز شنبه 94 مهر 25


 

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا 

فکر کن داری میرسی کربلا،وصف کن واسه دلت،ده کیلومتر مونده کربلا،چه جوری میگی؟

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

با سوز دلت بگو:

کربلا،یا کربلا،یا کربلا

دیدی نزدیک کربلا که میشن،وصف العیش،نصف العیش،آدم وقتی وارد شهر میشه،هی،رو پاش بلند میشه،تو اتوبوس منتظره ببینه،اولین گنبدی که میبینه،کدوم گنبده طلاست،من که تا حالا هر سفری کربلا رفتم،اولین گنبدی که دیدم اینه:سقای دشت کربلا اباالفضل،باالفضل

میدونی چرا،بذار دلیلش رو برات بگم:میدونی برا چی میری کربلا،اول گلدسته های حرم عباس علیه السلام پیداست،آخه فردا وقتی خیمه هارو حسین زد،بالاترین نقطه رو داد به عباس،گفت:تو برو خیمه ات رو تو بلندی بزن،همه بفهمن ما عباس داریم،همه بدونن ما یه علمدار داریم،به عالمی می ارزه،بذار بچه هام دلشون قرص باشه،این یه خوبی داشت،یه حُسن داشت،اونم این بود:دلگرمی بچه ها،هرجا میومدن نگاها به خیمه ی عباس بود،دشمنم میدید،اما روز عاشورا،وقتی عمود خیمه رو زمین زد،دشمن دید خیمه ی عباس زمین خورده،گفتن:حالا وقتشه،هر کی میخواد برا غارت بره بره،آی حسین...

 

علی در رکوع دید داره گدا دست خالی میره، دستش رو دراز کرد، سائل دست مولا رو گرفت، انگشترش رو درآورد، این علی بود وسط نماز دستش دراز کرد، سائل به حاجتش برسه، ساربانی که بلد راه بود، این همه ابی عبدالله بهش لطف کرد، وقتی رسیدن به کربلا فرمود تو دیگه برو ما دیگه کاری با تو نداریم اینجا دیگه ساربان نمی خوایم آخر راه همین جاست، اینقدر بهش لباس داد، پول داد، زیورالات داد، خورجین ساربان پر شد، اما داشت می رفت یه نگاه به انگشتر کرد، فرمود: اگه چیز دیگه میخوای بگو؛ اومد تو گودال دید همه رو بردن، دیگه چیزی نمونده، اومد برگرده، دید ابی عبدالله انگشتش تکان خورد، اومد انگشتر در بیاره دید انگشت ورم کرده، خنجر کشید...

 

این چند روزه،چند روزه تلافی کردنه برای همه ی ماها،هرکی یه جور تلافی میکنه،شما یه عمر اربابیه آقاتون رو تو این شب ها با عزاداری برای اربابتون تلافی کنید،کم نذارید،هرکی هرچی میتونه،در وسعشه،شبا شبای تلافی کردنه لطف و بزرگیه اربابه،هر کی هر جور می تونه داره تلافی می کنه،اتفاقاً اگه درست نگاه کنی،کوفیا هم دارن تلافی می کنند این چند شب،جواب خوبی های حُسین و می دن دیگه،خشکسالی اومده،اومدن در خونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام،آقا خشکسالی مارو داره از پا میندازه،آقا فرمود: برید سراغ حسینم،حسینم اگه دستاشو بالا بیاره،کسی دست رد به سینه اش نمی زنه،اومدن سراغ ابی عبدالله،آقا دستاشو بلند کرد،خدا،براین مردم باران رحمتت رو نازل کن،ابری آمد،همه جا رو سیراب کرد،همه مردم اومدند دور خونه ی علی حلقه زدند،آقا ممنونتیم،زمین هامون داشت می خشکید،حیواناتمون داشتند می مردند،ممنوتیم آقا،قول میدیم یه روزی تلافی کنیم،آی حسین...

وقتی قافله اومد با کاروان حُر روبرو شد،ابی عبدالله دید این قافله همه تشنه اند،در معرض هلاکتند، به یارانش گفته بود مشک ها رو منزل های قبل پر کنید،اینجا که رسید همه متوجه شدند،آقا براچی گفته بود مشک هارو پر کنید،فرمود:مشک هارو بیارید،حالا همه لشکر و سیراب کنید،دونه دونه رو آقا سیراب کرد، یه نفر علی نام  از لشکر حر میگفت ، من از لشکر عقب مونده بودم،وقتی رسیدم،همه سیراب شده بودند،تارسیدم از راهی اومدم که با ابی عبدالله روبرو شدم،تا آقا رو دیدم اون لحظات،ضعف بر من غالب شد،رو زمین اوفتادم،ان قریب بود به هلاکت برسه،یه وقت ابی عبدالله اومد جلو گفت:چیه؟آقا دارم از تشنگی میمیرم،فرمود:عباسم مشک آب رو بردار بیار،مشک و جلو آورد،گفت:بیا از آب بخور،گفت:آقا توان ندارم،می گه دیدم خود ابی عبدالله خودش در مشک و باز کرد،آب می ریخت تو دستش،می آورد جلو،می گفت:حالا بخور،از دستای حسین آب خورد،آقا فرمود:ظاهراً مرکبت هم تشنه است،خود آقا ابصار مرکب رو گرفت،آب می آورد جلوی دهان مرکب،مرکب رو آب داد،اینقدر آب آقا در اختیار این ها قرار داد،که تو روایت می گه،آب رو اسباشون می ریختند،رو مرکبشون آب می ریختند،آخ قربونت برم حسین،مرکباشونو رو، حیواناشون رو سیراب کرد،اما وقتی علی اصغرت رو آوردی رو دست،صدا زدی یا قوم ان لم ترحمونی، اگه به من رحم نمی کنید،لااقل به این شش ماه رحم کنید،ببینید،داره مثل ماهی دهنشو داره باز می کنه و می بنده،آی حسین........

 

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 10:26 صبح روز جمعه 94 مهر 24


حاج مهدی توکلی : بالاترین حسرت را در روز قیامت برای نداشتن همنشین خوب می خورند

جلسه هفتگی هیئت مکتب توحیدمصادف با ایام شهادت امام صادق علیه السلام با سخنرانی حاج مهدی توکلی و مداحی مداحان کربلایی محمد حسین پویانفر و کربلایی جواد بادین فکر برگزار شد.

در ادام? خبر متن سخنان حاج مهدی توکلی را می خوانید :

علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه  در کتابی به نام عین الحیات مواعظ پیامبر صلی الله علیه و آله را به ابوذر را جمع آوری کرده است.

یکی از آن مواعظ پیامبر صلوات الله علیه به جناب ابوذر را بررسی می کنیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: "یَا اباذر! الْمُتَّقُونَ سَادَةٌ وَ الْفُقَهَاءُ قَادَةٌ وَ مُجَالَسَتُهُمْ زِیَادَةٌ" آدم های با تقوا سید و آقا هستند، ساده جمع مکسر سید است. می فرماید: آدم های با تقوا آقا و سرور هستند. یکی از معیارهای فضیلت و برتری در قرآن تقواست. خداوند می فرماید: "إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم" اگر آدم تقوایش بیشتر باشد آقایی و سیادتش بیشتر است. سیادت برای انسان های با تقواست. آن چیزی که انسان را نسبت به دیگران برتری می دهد تقواست.

امام رضا علیه السلام برادری به نام زید داشتند که همه جا می گفت ما سید هستیم و بدنمان به آتش حرام است و همه عبا و دستش را می بوسیدند و می گفتند ما را هم در قیامت شفاعت کن و دستمان را بگیر. روزی زید همه را در مسجدالنبی جمع کرده بود و اینها را به آنها می گفت. حضرت رضا علیه السلام آمدند و به زید گفتند اگر تو تقوا داشته باشی فرزند فاطمه سلام الله علیها هستی، اگر تقوا نداشته باشی فرزند فاطمه نیستی. زید هم اعتراض کرد که یابن رسول الله اگر من تقوا ندارم پدرم که موسی بن جعفر علیه السلام است! حضرت فرمودند: خدا راجع به فرزند نوح علیه السلام می گوید: "لیس من اهلک" اون پسر تو نیست، چون اعمالش صالح نیست. تو را هم در روز قیامت می گویند پسر فاطمه سلام الله علیها نیستی اگر تقوا نداشته باشی. روز قیامت نسب به درد نمی خورد. بهائیت را یک سید به نام آسید محمد علی باب درست کرده است.

خداوند در قرآن به عنوان نمونه معرفی می کند: " ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأة نوح وامرأة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا وقیل ادخلا النار " همسر نوح و همسر لوط که همسرانشان پیامبر بودند و تحت سرپرستی دو عبد صالح خدا زندگی می کردند، اما خیانت کردند. همسر پیامبران خیانت جنسی نمی کنند ولی اسرار آنها را برای کفار بردند اینها هم مثل بقیه به جهنم می روند که دیگر نسب به دردشان نمی خورد.

ابابصیر می گوید که روز شهادت امام صادق علیه السلام به خانه حضرت رفت تا این مصیبت را به آنها تسلیت گوید می گوید وارد حیاط که شدم دیدم ام حمیده در حیاط ایستاده و به شدت گریه می کند و به او گفتم اگر خون گریه کنی من شماتت نمی کنم و او گفت: ابابصیر دیشب نبودی امام صادق علیه السلام با ما کاری کرد که دیگر مصیت شهادت ایشان را فراموش کردیم، گفت: حضرت چه کرده اند؟ گفت: دیشب حضرت تمام خواصشان را جمع کرد و به آنها گفت: شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد نمی رسد. شفاعت به نسب نیست. امام صادق علیه السلام جمله ای دارند که می فرمایند: " ولایتی لعلیّ بن أبی طالب (علیه السلام) أحبّ إلّی من ولادتی منه" محبت امیرالمومنین علیه السلام و پذیرش ولایت ایشان پیش من بالاتر از این است که فرزند ایشان هستم. پیغمبر صلی اله علیه و آله می فرمودند: ششمین وصی من اسمش جعفر است ولی او را حتما صادق صدا کنید. چون پسری از نوادگانم به دنیا می آید که اسمش جعفر کذاب است، نمی خواهم اشتباه شوند.

سعدی علیه الرحمه در بیت زیبایش می گوید:

 

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند پی مردم گرفت و آدم شد

 

پس سیادت برای اهل تقواست و فقها جلودار و رهبر هستند.  همنشینی با این دو طیف موجب رشدمان می شود.

 

مثلا اگر دو ساعت در مجلس آیت الله مکارم بنشینم علمم زیاد می شود. هر کس که با علما همنشین شود علمش زیاد و جهلش کم می شود. اثرش این است. به عیسی بن مریم علیه السلام گفتند با چه کسانی همنشین شویم؟ ایشان سه نفر را نام می برد: با کسی همنشین شوید که وقتی حرف می زند علمتان زیاد شود (یعنی علما) و هر وقت به او نگاه می کنید یاد خدا بیفتید(ویژگی متقین) و وقتی عملش را می بینی، تشویق می شوی عمل صالح انجام بدهی.

این همنشینی موثر است.

می گویند اگر انسان دو سوم عمرش را بگذارد تا یک همنشین خوب پیدا کند، می ارزد. سلمان کل عمرش را گذاشت تا با رسول اکرم صلوات الله علیه و پس از ایشان با امیرالمومنین علیه السلام مجالست کرد. اگر با بهتر از خودت همنشین شوی موثر است، اگر با مثل خودت یا پایین تر از خودت مجالست کنی سقوط می کنی و روز به روز عقب تر می روی. می گویند: روز قیامت بالاترین حسرتی که می خوریم این است که چرا همنشین خوب نداشتیم؟

 

ابن مسعود می گوید: وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شدم دیدم حضرت حمد نماز را خوانده بودند و من اقتدا کردم و بعد از آن عذاب وجدان گرفتم که چه فیض بزرگی از دستمان رفت که حمد پیامبر را درک نکردیم. گفت: رفتم برده ای را آزاد کردم به کفاره آن کوتاهی که کرده بودم. دیدم باز عذاب وجدان دارم به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و گفتم امروز به جبران دیر رسیدن برای نماز برده ای را آزاد کردم. حضرت فرمودند: دنبال ثواب آن نرو اگر کوه احد طلا داشته باشد و همه را انفاق کنی باز هم ثواب آن را به دست نمی آوری.

در مسجد النبی ستونی به اسم قرعه است. پیامبر صلی الله علیه و آله آنقدر ثواب برای کسی که پای آن ستون نماز بخواند ذکر کرده اند. اصحاب که به مسجد می آمدند قرعه می انداختند که چه کسی آنجا برای نماز بایستد.

بالاترین حسرت را در روز قیامت برای نداشتن همنشین خوب می خورند. روزی که گنهکاران پشت دستشان را گاز میگیرند که ای کاش با فلانی همنشین نمی شدیم. نگوییم هیئتی هستیم و بر ما اثری نمی گذارد. افراد متکبر آدم را متکبر و افراد بخیل و حسود هم ما را مثل خودشان می کنند، این حدیث شریف می گوید: اگر می خواهید مجالست کنید، با دو معیار باشید: افراد با تقوا و عالم.

نشست و برخاست و همنشینی با اینها ما را به کمال می رساند.

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:30 عصر روز شنبه 94 مهر 11


حاج مهدی توکلی: چرا مردم صالح نمی شوند؟

روضه خانگی در ایام شهادت حضرت صادق (ع) با سخنرانی حاج مهدی توکلی و مداحی کربلایی خان بابایی، کربلایی صادق مرعشی و کربلایی علی قرایی برگزار شد.

در ادام? خبر متن سخنان حاج مهدی توکلی را می خوانید:

ما را در جهان به اسم شیعه جعفری می شناسند. چون بنیانگذار مذهبمان به شهادت رسیده است امشب را در سوگ هستیم. جمبه ای را از امام صادق علیه‌السلام مطرح می کنم نقل شده است که فرمودند: "لولا خمس خصال لصار الناس کلهم صالحین، اولها القناعة بالجهل، والحرص على الدنیا، والشح بالفضل، والریاء فی العمل ، والإعجاب بالرأی."

اکر پنج خصلت نبود ، همه مردم صالح ونیکوکار بودند :

1- در جهل ونادانی قانع بودن.

2- حرص بر دنیا داشتن.

3- بخل در بخشش داشتن.

4- ریا کاری در عمل.

5- خود رأی بودن.

 

در جهل ونادانی قانع بودن

قناعت خوب است اگر به کفاف دنیا قناعت کنید. در دانستن قناعت نکنید. امام حسین علیه‌السلام در زیارت اربعین می فرماید: "و بذل مهجته فیکر لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة " و حسین (ع) خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بتواند این بشر را از جهالت نجات دهد. یک زمانی از جان خود می گذری و خون می دهی. یک زمانی از علی اصغر علیه‌السلام می گذری می شودخون دل خوردن.بشر جهالت دارد که خلافت یزید میمون باز را می پذیرد. می گفت می خواهید دست مرا  ببوسید دست میمون و سگ مرا ببوسید و مردم این کار را می کردند و به این جهلشان هم قانع  هستند. آدمی جاهل نباشد بندگی خدا را رها نمی کند.

حرص بر دنیا داشتن

کار ما برعکس شده است. ما باید حرص در دانایی داشته باشیم و به دنیا قانع باشیم. ولی حرص به دنیا داریم و به جهلمان قانعیم . ثروتی را انباشته کرده است که نمی تواند برود ببیند.

بخل در بخشش داشتن

بخل بورزد به زیادی عمل و دین نه نسبت به مال و اموال. بگوید من یک مثقال از دینم را نمی دهم. مال و ثروت خدا به همه ما به اندازه خودمان داده است و  می خواهد از همان انفاق کنیم. ما در دین انفاق داریم و بخل نمی ورزیم می گوییم شما لذت ببر گناهش گردن من. گاهی گناه ملتی را به گردن می گیرد. این ازسیاهی باطن است.

 

ریا کاری در عمل

دوست دارد هرکاری می کند مردم بدانند. این نمی گذارد انسان صالح شود. ما دوست داریم گریه هم کردیم مردم ببینند برای همین گریه در روضه لذت بخش تر از گریه در تنهایی است. در منزل برای نماز اذان و اقامه نمی گوییم ولی در مسجد و هیئت می گوییم.

 

خود رأی بودن

خود رای و مستبد است. هرکسی می گوید هیچ کس مانند من نمی تواند فلان کار را انجام دهد. این که منیت شد. انسان خود بین اهل بیت علیه‌السلام را نمی بیند. دیگران را ببینید؟ شیطان خیلی نگران نیست ما نماز شب بخوانیم. می داند از چه روشی استفاده کند. از امام زمان عج ‌الله ‌تعالی‌ فرجه الشریف چیزی کم نمی شود که ما حضرت را ببینیم ولی آیا ما ظرفیت داریم؟ این همه رسول اکرم صلی ‌الله‌ علیه‌ و ‌آله عبادت می کرد اما می فرمود: "الهی ما عرفنا حق معرفتک و ما عبدنا حق عبادتک" خدایا نشناختم تورا و حق عبادت تورا. علم زیادی دارد حضرت ولی می فرماید: "وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا" علمم را زیاد کن خدایا. ظرفیت را ببینید؟ ما ظرفیت نداریم. اگر ما قطره ای از علم حضرت را داشتیم خدا را بنده نبودیم.

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:25 عصر روز شنبه 94 مهر 11


هیئت هفتگی متوسلین به حضرت علی اکبر علیه السلام با سخنرانی حاج مهدی توکلی و مداحی حاج حسن جلیل زاده و کربلایی حسین خدایاری برگزار شد.

در ادام? خبر متن سخنرانی حاج مهدی توکلی را می خوانید: 

 

شرح فرازی از زیارت جامعه

هفته های گذشته به این بخش از زیارت جامعه رسیدیم که زائر، اهل بیت علیهم السلام را بر اعتقادات خودش گواه و شاهد می گیرد. می فرماید: «اشهد الله و اشهدکم» هم خدا را شاهد می گیرم و هم شما اهل بیت علیهم السلام را گواه می گیرم که اعتقادات من این گونه است. به این جمله رسیدیم که «مقرٌ بفضلکم» یعنی من به برتری شما به همه انسان ها اعتراف می کنم.

این هفته به این جمله می رسیم: «محتملُ لعلمکم». این جمله بسیار عمیق است. من علم شما را می پذیرم. احتمال به معنای حمل کردن، به دوش گرفتن و پذیرفتن است. در مورد علم، یعنی آنکه انسان دریافت کند، هم درک کند. هم بپذیرد و هم حفظ کند.

راجع به این جمله چند نکته وجود دارد. نکته اول اینکه برای این جهان هستی علاوه بر جنبه های انسانی، جنبه های باطنی وجود دارد. عامه مردم از آن بی اطلاع اند. خداوند مکرر می گوید: «یعلَـمُونَ ظاهِـراً مِنَالحَیاهِالدُّنیا»1 این علم ها ظاهر حیات دنیا را برای ما کشف می کنند.

خداوند راجع به خودش می فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ»2 خداوند اسرار آفرینش را می داند. چیزهایی که پنهان است و علوم به آن ها نمی رسند. علوم بشری هر چقدر هم پیشرفت کنند، با ظاهر دنیا در ارتباط است. غیب یعنی چیزی که در دسترس حواس بشری نیست، به چیزهایی که در دسترس حواس بشری باشد، شهود می گویند.

«فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا »3 خداوند این اسرار را برای احدی آشکار نمی کند. یعنی از دسترس علوم بشری خارج است.

«إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ» جز کسانی که خدا برگزیده است و آنها را به رسالت رسانده است. یعنی پیامبران. که در راس آنها پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

آن اسرار را پیامبر صلی الله می داند. می فرماید: «انا مدینة العلم و علیٌ بابها».

علوم هرچقدر هم پیشرفت کنند، به اسرار آفرینش و به معنی «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا»، نمی رسند. فقط پیامبر اکرم صلی الله آنها را از طریق وحی می داند. و آنها را در اختیار امیرالمومنین علیه السلام قرار می دهد.

 

سنگینی آیات قرآن

این آفرینش اسراری دارد. قرآن می فرماید: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً»4 می فرماید ما کلام سنگینی را به تو القا کردیم. توقع نداریم همه بفهمند.

قرآن می فرماید: «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»5 اگر ما این قرآن را بر کوه ها نازل می کردیم، تو می دیدی کوه ها از ترس خدا خاشع و تکه تکه می شوند.

قرآن می فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»6

من امانت را به آسمان ها عرضه کردم، آنها نتوانستند حمل کنند و به دوش بکشند و بپذیرند. انسان آن را حمل کرد.

روایت داریم: «اِنَّ‌ لِلقُرآنِ‌ ظَهراً‌وَ‌بَطنًا وَ لِبَطنِهِ إلَی سَبعَة أَبطُنٍ»7 قرآن ظاهر و باطنی دارد. بطن آن بطن دارد. تا هفتاد بطن.

پس جهان هستی هم ظاهر و باطن دارد.

اگر خدا می فرماید این قرآن ثقیل است، احادیث پیامبر هم ثقیل است.

کلام اهل بیت هم بطن دارد. امام زمان که ظهور کنند بطن آن معلوم می شود. اهل بیت علیهم السلام گفته اند ما قرآن ناطقیم. پس کلام آنها هم مانند قرآن بطن دارد.

«ما ینطق عم الهوی»8 پیامبر از روی هوا صحبت نمی کند. هرچه می گوید وحی و کلام قرآن است. پس کلمات پیامبر صلی الله هم بطن دارد. بطنش بطن دارد. تا هفتاد بطن.

با این توضیح علوم اهل بیت علیهم السلام دو ویژگی دارد. اول اینکه دشوار است. می فرماید: «إِنَّ حَدِیثَنَا،صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»9 حدیث های ما دشوار است. کسی هم که بخواهد بفهمد با دشواری مواجه می شود.

دوم اینکه اسرار دارد. در بعضی جاها داریم: «إِنَّ حدیثنا سِرٌّ مُسْتَتِرٌ»احادیث ما سر است و بعد پوشیده می شود. به همین خاطر در حدیثی داریم: « کتمان سرّناجهادفی سبیل اللّه»10. کتمان اسرار ما جهاد است.

نکته دوم این است که در بعضی جاها داریم که حدیث ما را هیچ کس نمی تواند تحمل کند. امام باقر علیه می فرمایند: « إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ .لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان». هیچ کسی حدیث ما را نمی تواند تحمل کند مگر اینکه ملائکه مقربی یا پیامبران مرسل و یا بنده ای باشد مومن، که خدا قلب او را به ایمان امتحان کرده باشد.

حدیثی دیگر از امیرالمومنین علیه السلام هم داریم: «ان امرنا صعب مستعصب» کارهای ما بسیار دشوار است.

پی نوشت:

1. یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ (سوره روم آیه 7)

2. عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا (سوره جن آیه 26)

3. إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (سوره جن آیه 27)

4. سوره مزمل آیه 5

5. سوره حشر آیه 21

6. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (سوره احزاب آیه 72)

7. پیامبر صل الله علیه و آله

8. سوره نجم آیه 3

9. إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَبٌ‏ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ سَلِیمَةٌ وَ أَخْلَاقٌ حَسَنَةٌ

10. امام صادق علیه السلام

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:20 عصر روز شنبه 94 مهر 11

<      1   2   3   4   5   >>   >