سفارش تبلیغ
صبا ویژن


امام جواد علیه السلام - متن سخنرانی و روضه استاد حاج مهدی توکلی


ایام ایام شهادت امام جواد علیه السلام است. امروز اگر حاجتی دارید امام جواد رو قسمش بدید. مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی می فرمودند: اگر حاجتی داشتی، امام رضا(ع) را سه مرتبه به جان جوادش(ع) قسم بده که برآورده می‌شود  !چون همونطور که از اسم آقا معلومه صاحب جود و کرم و بخششه. آخه در کتاب منتهی الامال هست شخصی به نام محمد ابن میمون نابینا بود. با امام رضا ع به مکه مشرف شد. وقتی خواست به مدینه برگرده گفت آقا جان اگه میشه نامه ای برای جوادتان بنویسید تا وقتی برگشتم مدینه بدم به ایشون. آقا تبسمی فرمودند، نامه ای نوشتند. وقتی این مرد خدمت امام جواد رسید و نامه رو داد آقا یه نگاهی کردند و پرسیدن حال چشمات چطوره؟ این مرد گفت علیل و نابینا شده اند، نمیتونم جایی رو ببینم. آقا هم یه دستی به این چشمها کشید و به برکت دستش چشمها شفا پیدا کردند. امشب بگیم آقا جان یه دستی هم به چشمای ما بکش، آخه انقدر گنهکاریم ، مهدی فاطمه بین ماست و ما از دیدنش محرومیم.

آقا جان ایام ایام شهادتته. شهادتتون خیلی شبیه به جد غریبتون حسین بوده، وقتی به شما زهر خوراندند، اون نانجیب ام الفضل درب ها رو به روی شما بست. انقدر از شدت زهر تشنگی کشیدی و به خودت پیچیدی تا تشنه جان دادی آقا جان. به این هم اکتفا نکرد، سه روز هم بدنت رو بر روی پشت بام زیر آفتاب سوزان گذاشتند. این کبوترها اومدن روی بدنتون، بال هاشون رو گشودن و سایه انداختن رو این بدن. اما آقا جان میخوام بگم یه فرق هایی هم بین شهادت شما با شهادت جد غریبتون حسین بود،

اول اینکه روی بدنتون جای نیزه ها و شمشیرها نیست. دوم اینکه روی بدن بی جونتون اسب ندووندن، سوم اینکه بعد از شهادت خانوادتون رو به اسیری نبردن... های .....های

اما دلها بسوزه برای اون آقایی که با بدن بی سر به روی خاک های داغ کربلا افتاده بود، خانواده اش رو به اسیری برده بودن. حمید ابن مسلم میگه به خدا سوگند فراموش نمیکنم اون لحظه ای که زینب با صدای بلند گریه میکرد:


بی اختیار نعره ی «هذا حسین» از او

سر زد چنان که آتش از او در جهان فتاد

می فرمود:

هذا حسین مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء و بناتک سبایا

 این حسین توست که بدنش رو به خونش رنگین کردند ،  اعضاش رو تکه تکه کردند ، ما دخترای توایم که ما را به اسیری برده اند

فریاد وامحمداه! هذا حسین بالعراء، یسفی علیه ریح الصبا، قتیل أولاد البغایا»؛

این حسین توست که برهنه کرده اند و باد صبا بر او می وزه  و کشته یاولاد زنا شد

 

و هذا حسین مجزوز الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء»؛

این حسین توست که سرش را از پشت گردنش بریده اند، عمامه و ردایش را به غارت برده اند

یا حزناه! یا کرباه! الیوم مات جدی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم [یا أصحاب محمداه! هؤلاء ذریة المصطفی یساقون سوق السبایا]»؛

امروز جد بزرگوارم از دنیا رفت، کجایید ای اصحاب محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم؛ این ها ذریه ی محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشند که آنان را اسیر کرده اند.


هذا الذی قد کنت تلثم نحره

أمسی نحیرا من حدود ضبائها

ای جد بزرگوار! این همان حسین علیه السلام توست که همیشه گلویش را می بوسیدی، آخر بوسه گاه تو را از دم شمشیر بریدند.

من بعد حجرک یا رسول الله! قد ألقی طریحا فی ثری رمضائها

یا رسول الله! این بدنی که در آغوشت پرورش دادی، آخر او را برهنه بر خاک گرم صحرا انداختند.

آنگاه زینب، با دیده ی پرخون، دل بریان و سینه ی سوزان رو به جانب سرور شهیدان کرد وگفت:

فدای تو شوم ای مظلومی که لشکر تو را در روز دوشنبه غارت نمودند! فدای تو شوم ای مظلومی

که تو را واژگون کردند!

بأبی المهموم حتی قضی؛

بأبی العطشان حتی مضی؛

فدای تو شوم ای شهیدی که تو را با غم و اندوه کشتند!

فدای تو گردم ای مظلومی که تو را با لب تشنه شهید کردند!

بأبی من لا هو غائب فیرتجی، و لا جریح فیداوی؛

فدی تو شوم ای آن که نه سفر رفته ای که امید بازگشت تو داشته باشم و نه مجروحی که زخم های تو مرهم پذیر باشد.

فدای تو شوم ای سبط پیغمبر خدا! فدای تو شوم ای نور دیده ی فاطمه ی زهراء!...

راوی گوید: «فوالله! أبکت کل صدیق و عدو»؛ به خدا قسم! هر دوست و دشمن را به گریه درآورد. در بعضی از روایات وارد شده: حتی این که آن قدر اشک از چشم های اسبان مخالفان جاری شده بود که سم هایشان از اشک دیده ی آنها، تر شده بود.

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 11:14 صبح روز جمعه 94 شهریور 27