سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سخنرانی مبحث شیطان شناسی - متن سخنرانی و روضه استاد حاج مهدی توکلی


سم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلاه و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته، سیدنا و مولانا حبیب اله العالمین اباالقاسم المصطفی محمد. صلی الله علیه و آله وسلم. سیما ناموس الدهر و امام العصر حجت ابن الحسن العسکری المهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفداه و لعنت الله علی اعداعهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

خدا را به آبروی امام زمان علیه السلام قسم میدیم:

همه ما را این ساعت مورد مغفرت و آمرزش قرار دهد.

اموات و گذشتگان همه ما را غریق رحمت فرماید.

عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید.

و دعاهای ما رو به آبروی امام زمان علیه السلام مستجاب فرماید.

امروز در خصوص سیاست های گام به گام و تدریجی شیطان صحبت میکنیم که خداوند در قرآن چند بار به اون اشاره کرده است.

خداوند در سوره نور آیه 21 می فرماید: یا ایها الذین آمنو لا تتبعو خطوات الشیاطین. از گامهای شیطان تبعیت نکنید. و من یتبع خطوات شیطان فانه یامر با الفحشاء و المنکر. هر کس از گامهای شیطان تبعیت کند او را به گناه های بزرگ و فحشا و منکر میکشاند. از گناهان کوچک شروع میکند و به گناه های بزرگ می کشاند.

مثلا همینکه میگوید، حالا این مکروهه و چیزی نیست. مثلا اینطوری نیست که شیطان عارفی را وسوسه کند که برو امشب شراب بخور. این شدنی نیست. این نمیگیرد و شیطان هم روی این مورد سرمایه گذاری نمیکند.

شیطان به او میگوید فلان غذا مکروه است و حالا عیب نداره تو یه بار بخور. از همین جا شروع میکند و کم کم او را به گمراهی می کشاند.

کمترین درجه تقوا این است که انسان واجبات را بجا آورد و گناه نکند. شیطان میگوید نماز غفیله مستحبه، قرائت قرآن مستحبه و نماز شب مستحبه و حالا اگر حال نداری انجامشون نده و با همین روش کم کم انسان را به گمراهی میکشاند.

بخاطر این مردان خدا از مکروهات هم دوری میکنند. خداوند در قرآن فرموده اگر از گناهان کبیره دوری کنید، خداوند گناهان صغیره شما را می بخشد. ان تجتنبو کبائر ما تنهون عنه یکفر عنکم سیئاتکم. با همین ها شما رو فریب میده. میگه این که مهم نیست. این گناهی که تو انجام میدهی صغیره است و کبیره نیست.

خوب آدمی که ترک مکروه میکند، مسلما گناه رو به خوبی ترک میکند. شما آدمی را فرض کنید که تمامی مستحبات را انجام میدهد. خوب مشخص است که واجبی از او در این صورت ترک نمیشود.

پله اول این است که گناه نکنیم و پله دوم این است که مکروه بجا نیاوریم و پله سوم این است که شبهه را هم ترک کنیم. مثلا کیکی را جلوی شما را بزارند و شما احتمال دهید که مسموم باشد.

جوانی میگفت من مغازه موبایل فروشی دارم و گوشی برایم می آورند که 400 تومن قیمت دارد و طرف 150 تومان می فروشد. من احتمال میدهم این گوشی دزدی باشد. به نظر من این ها همه شبهه هستند که انسان باید از آنها دوری کند.

بالاتر این است که انسان مباحات رو ترک کند مگر به اندازه ضرورت. مثلا خواب مباح است. اما انسان بیدار شود و خدا را عبادت کند. یا غذا مباح است، اما انسان جز به مقداری که ضرورت دارد تناول نکند. به اندازه نیاز بخورد و برای لذت نخورد.

در کتاب کیمیای محبت هست که رجبعلی خیاط هر وقت نماز صبح میخواند، امام حسین را میدید که رو بروی او نشسته است. یک روز صبح امام رو ندید. شب خیلی منقلب شد. هیچ عقوبتی بالاتر از این نیست که چیزی رو به کسی بچشونن و از او بگیرن. حلوای تنترانی تا نخوری ندانی. گفت شب امام رو خواب دیدم و به او گفتم آقا جان امروز صورت نورانی تون رو از ما دریغ کردین. آقا فرمودند دیروز گرسنت شد تو مغازه رفتی یه دونه نون تافتون خریدی. ببینید شیطان رجبعلی رو چگونه فریب داده. گفت نصف تافتون رو که خوردی ضعفت برطرف شد و قوه به بدن اومد. گفت نصفه دیگه رو خوردی کیف میکردی... رجبعلی گفت بله دیدم نون تازه است و تازه از تنور بیرون اومده و با لذت خوردم. آقا فرمودند، حاج شیخ من اصلا دوست ندارم تو از هیچ چیزی غیر من لذت ببری. همه لذتت باید در خونه ما باشد. 

در حالات مرحوم امام خمینی است که ایشان در نجف وقتی هندوانه میخرید، نمک میزد و میخورد. فرزندانش میگفتند چرا نمک میزنی و میخوری؟ ایشان میفرمود میخواهم از خوردنش لذت نبرم. میگفتند پس چرا میخوری؟ میفرمودند بدنم کمبود آب داره.

در خطبه حمام هم هست که اکلهم کا اکل المرضی یعنی خوردن اینها مانند خوردن مریض است. (نه از روی لذت)

راوی به امام صادق عرض کرد که آقا جان دستشوئی در گوشه حیاط خانه ما است. وقتی آنجا میروم همسایه بغلی که آدم بی بند و باری است، موسیقی میگذارد و جلسه فسق و فجور دارد. من تا دارم دستشوئی میکنم این صدا را میشنوم. آیا این اندازه موسیقی گوش کردن هم اشکال دارد؟ امام فرمودند که جای دستشوئی خانه را عوض کن. سپس فرمودند ای مرد نشنیدی که خداوند در قرآن فرموده یا ایها الذین آمنو لا تتبعو خطوات الشیطان؟ یعنی میخواست بگوید که شیطان پله پله می آید.یک وقت از همین جاها شروع میشود و به زنا ختم میشود. هم هدایت تدریجی است و هم انحراف.

حجاج ابن یوسف لعنت الله علیه میگفت، من بچه که بودم نمیتونستم ببینم یک مرغ را جلویم سر میبرند، آنوقت به جایی رسید که هر وقت غذا میخورد باید یک شیعه امیر المومنین رو جلوش سر میبریدند. و میگفت با چاقوی کند ببرید تا من لذت ببرم.

وقتی پرده خانه رو عوض میکنید، مهمانها می گویند به به چقدر زیبا شده ولی به فرش ها نمی آید و شما فرش ها رو هم عوض میکنید و میگویند مبل ها دیگه به رنگ فرش ها نمی خورد، بعد سراغ رنگ دیوار ها می روند و پله پله همه خانه عوض می شود.

انسان که زندگی ساده ای داشته باشد با حد اقل حقوق کارهایش اداره میشود. اما وقتی پله پله بخواهد از این ساده زیستی کنار برود میبیند شارژ خانه اش اندازه یک اجاره منزل مسکونی شده و دیگر شرعی نمیتواند این زندگی را اداره کند و به سراغ کلاه شرعی می رود. کم کم میبیند با کلاه شرعی هم نمیتواند زندگی را اداره کند.

بی بی ما یک پرده در خونه زد پیغمبر دیگه وارد آن خانه نشد. جوان هم بود، تازه عروس هم بود. حسنین آمد گفتند رسول خدا تا پشت در آمد ولی داخل خانه نشد. بی بی فرمودند مال این پرده است. به بچه هاش گفت بیاین این پرده رو بگیرید و ببرین به جدشون بدید و بگید بفروشد و خرج پا برهنه ها کند. پیغمبر تا این پرده رو دید اشک از چشمانش جاری شد. فرمودند ابوها فداها.

کسی بخواهد به مراتب بالای تقوا برسد باید از گردنه ها صعب العبود، عبور کند. شما فکر کنید کسی بخواهد به یک قله کوه برسد. وسایل بسیار سبک داخل کوله پشتی خود میگذارد. نه اینکه جوجه کباب حمل کند و تلوزیون هم ببرد که بالای قله فوتبال تماشا کند. یخچال هم ببرد که نوشابه خنک آن بالا میل کند. نمیشود آقایون با کوله بار سنگین به قله رسید! امیرالمومنین در نهج ابلاغه فرمودند بارهایتان را سبک کنید تا برسید.

امیر المومنین در نهج البلاغه فرمودند اوصیکم بتقوی الله الذی اعذر بما انذر واحتج بما نهج وحذرکم عدوا نفذ فی الصدور خفیا ونفث فی الآذان نجیا فاضل واردی، ووعد فمنی وزین سیئات الجرائم وهون موبقات العظائم حتی اذا استدرج قرینته، واستغلق رهینته، انکر ما زین واستعظم ما هون وحذر ما امن . یعنیتوصیه می کنم شما را به تقوا و پرهیز از خدایی که با انذار خود راه عذر را [بر شما ] مسدود ساخته و با دلیل روشن حجت را تمام کرده و شما را بر حذر داشته از دشمنی که مخفیانه در سینه های شما راه می یابد و آهسته در گوش ها می دمد، گمراه و پست می سازد و نوید می دهد و انسان رابه خواهش وا می دارد، گناهان و جرایم زشت را نیکو جلوه می دهد و گناهان بزرگ را سبک می شمرد تا به تدریج پیروان خود را فریب داده، در سعادت رابه روی گروندگان خود می بندد، زیبا را زشت نشان می دهد، آسان را مشکل و ایمنی را ترسناک جلوه می دهد.» ( میگوید زنا کردی؟ و در ادامه داستان برصیصای عابد)

داستان برصیصای عابد:

   در میان بنی اسرائیل عابدی به نام «برصیصا»زندگی می کرد،او زمانی طولانی عبادت کرده بود و در این راستا به حدی از قرب الهی رسیده بود که مردم بیماران روانی را نزد او می آوردند،او دعا می کرد،آنها سلامتی خود را باز می یافتند.روزی زن جوان بیماری را که از یک خانواده ی با شخصیت بود،برادرانش نزد او آوردند و بنا شد آن زن مدتی در نزد برصیصا بماند تا شفا یابد.
شیطان از فرصت استفاده کرده و به وسوسه گری پرداخت و آنقدر زن را به نظر او زینت داد که آن مرد عابد به آن زن تجاوز کرد چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار است،عابد خود را در تنگنای سخت دید،برای اینکه گناهش کشف نگردد آن زن را کشت و در گوشه ای از بیابان دفن کرد.
برادران آن زن از این جنایت هولناک آگاه شدند و این خبر در تمام شهر پیچید و به گوش امیر رسید امیر با جمعی به تحقیق پرداختند پس از قطعیت خبر،آن عابد را از عبادتگاهش فرو کشیده و فرمان اعدام او صادر گردید.در روز معینی در حضور جمعیت بسیار،عابد را بالای چوبه ی دار بردند وقتی که او در بالای چوبه ی دار قرار گرفت،شیطان در نظرش مجسم شد و به او گفت:«این من بودم که تو را به این روز افکندم،و اگر آنچه را می گویم اطاعت کنی تو را از این مهلکه نجات خواهم داد.:»عابدگفت:چه کنم؟شیطان گفت:تنها یک سجده برای من انجام دهی کافی است.عابد گفت:در این حالت که می بینی ، نمی توانم سجده کنم.شیطان گفت:اشاره ای کفایت می کند.عابد با گوشه ی چشم خود ،یا بادستش اشاره کرد و شیطان را اینگونه سجده کرد و هماندم جان سپرد و از دنیا رفت.تا شما زنا نکردی ابتکار عمل دست شماست. ولی از اون به بعد دست شیطان است.



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:7 صبح روز چهارشنبه 94 مرداد 28

<      1   2