سفارش تبلیغ
صبا ویژن


حضرت زینب علیه السلام - متن سخنرانی و روضه استاد حاج مهدی توکلی


این روضه واقعا جانسوزه و اگر تیکه اول روضه رو حذف کنید میتونید در محرم بخونیدش:

در باب ولادت حضرت:

جا داره امشب خدا همه اهل زمین رو به خاطر ولادت بی بی ما ببخشه. من که آقایون بیان ندارم، سواد هم ندارم، نمیدونم راجع به حضرت زینب چطوری باید صحبت کرد. اما به نظرم اگر تو یه جلسه ای همه 124 هزار پیامبر باشند، امام ها هم باشند و حضرت زینب از در وارد بشه ، همه تمام قد جلوشون بلند میشن. انقدر ایشون آبرو داره. محبوب حجت ابن الحسنه. همه شیعه افتخار میکنن به امیر المومنین اما امیر المومنین افتخار میکنه به زینب. اسمش رو گذاشته زینت پدر. یعنی یکی بیاد عبی رو زینت بده.

زن مگو مرد آفرین روزگار /  زن مگو بنت الجلال، اخت الوقار

زن مگو خاک درش مهر جبین  /  زن مگو دست خدا در آستین

همه شنیدین، ابتدای تولدش چشمهاش رو باز نکرد، همه فکر کردن چشم هاش معیوبه. بچه ای که چشمش رو تو صورت مادرش باز نکنه، تو صورت پیغمبر و امیرالمومنین باز نکنه، اما همچین که قنداقه رو دادن دست امام حسین، چشم هاش رو تو صورت امام حسین باز کرد.

فاصله اش با امام حسین یکی دوسال بود، یعنی قنداقه رو دادن دست یه بچه 2 ساله. علاقه عجیبی داشت حضرت زینب به امام حسین. همیشه حضرت زهرا از این موضوع احساس نگرانی میکرد و به پیامبر این موضوع رو میگفت. حتی یک لحظه هم زینب از امام حسین چشم بر نمیداشت. همه جا اینا با هم هستن. موقع ازدواجش هم با عبدالله شرط کرد. گفت عبدالله زنت میشم اما هر روز باید برم حسین رو ببینم. بعد هم گفت اگه برادرم یه سفری بره منم باهاش میرم. یعنی یک ساعت هم ازحسین دور نمیشم.

اما روضه من این باشد:

اولین باری که این خانم 3 روز بود برادرش رو نمیدید دروازه شام بود. تا حالا پیش نیومده بود. بی سابقه بود. هیچ وقت نشده بود زینب 3 روز برادرش رو نبینه. گرم خطبه خوندن بود. یه وقت اومدن به ابن زیاد گفتن ابن زیاد اگر زینب همینجور به خطبه ادامه بده کوفه رو میریزه به هم. کوفه تو مشت زینبه. اصلا انقلاب داره ایجاد میکنه.گفت چکار کنیم؟ یه نانجیبی گفت این خواهر تا حالا نشده 3 روز برادرش رو نبینه، سر برادرش بالای نی هست، سر رو ببرین جلو دیگه نمیتونه صحبت کنه. شما تجسم کنید، همینطور که داشت خطبه میخوند دید داره صدای قرآن میاد. اِ دید صدا چقدر آشناس. سر داره میخونه ام حسب ان اصحاب الکهف و الرقیم کانو من آیاتنا عجبا..؟؟ یه وقت زینب دید سر برادرش رو بالای نی آوردن. لحنش عوض شد اما گفتارش قطع نشد. دیگه با مردم کوفه صحبت نکرد. یه نگاه به سر کرد، گفت ای هلال یک شبه زینب. چقدر زود غروب کردی. اهل شعر و ادب میدونن، به صورت نورانی میگن هلال شب 14. اصلا هلال شب اول فسیح نیست.

استاد ما میگفت چون این سر شب قبل تو تنور خولی بود، همه سر رو خاکستر گرفته بود. فقط از یه جا نور تلالو میکرد. بعد هلال اول رو هم همه با انگشت نشون میدن و چند دقیقه بیشتر تو آسمون نیست. بعد صدا زد حسین جان شهادت تو رو پیش بینی میکردم. اینها رو مادرم بهم گفته بود. اسارت خودم رو هم پیش بینی میکردم. اما دیگه پیش بینی نکرده بودم سر تو بالای نی باشه و سر خواهرت سالم تو کجاوه باشه. راوی میگه ندیدم زینب سر رو به کجاوه بزنه، اما یه وقت دیدم خون تازه از کنار محمل جریان پیدا کرد. برای من خیلی عجیبه سری که بالای نی هست با زینب صحبت نکرد، اما زینب به صحبتش ادامه داد. گفت اگه با من حرف نمیزنی اشکال نداره. اما یه جند کلمه با این فاطمه صغیره {رقیه} صحبت کن. داره تو بغل عمه جون میده ....

وصلی الله علیکم یا اهل بیت نبوه



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 1:4 عصر روز جمعه 94 آبان 22


متن شعر درد دل حضرت زینب با امام حسین علیه السلام


اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان در نایابت ندادن

اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاک نکردن

اگر کشتن چرا مویت کشیدن
چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن

برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری

چرا بر تن برادر سر نداری
بمیرم من مگر مادر نداری

خودم دیدم حیسن را سربریدن
خودم دیدم که در خونش کشیدن

خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در ورکشیدم اکبرم را

وای حسین - وای حسین
 

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 2:52 عصر روز جمعه 94 مهر 3


متن روضه حضرت زینب سلام الله علیها از لسان استاد حاج مهدی توکلی:

شب جمعه است شب زیارتی سید الشهدا ، شب های جمعه حسینی ها حال و هوای دیگه ای دارن ، خوشبحال اونهایی که امشب کربلا هستن. آرزو کنید آقا به خدا ما هم آرزو کردیم چند بار رفتیم. مستجاب میشه. اینطوری نیست که مستجاب نشه. بگو ایشالا یک شب جمعه ای همین هیات دسته جمعی بریم بین الحرمین. ما هم بیایم زیر این پرچم اشک بریزیم. به خدا میگید اما یه دفعه چشم باز میکنید می بینید بین الحرمین نشستید. این همینیه که اینجا گفتید. ما هم گفتیم. یه بار دیدیم چند شب جمعه در بین الحرمین سلام کردیم به ابا عبد الله الحسین .امشب هم شب جمعس شب زیارتی حسین ابن علی و مخصوصا روز ولادت حضرت زینب. ام المصاءب زینب. کعبه الرضایا زینب. ببینید کعبه اون چیزیه که همه رو به اون وای میستن. کعبه الرضایا یعنی هر چی مصیبت تو این دنیا بوده رو به زینب ایستاده. مرحوم جزایری در کتاب کعبه الرضایا در پاورقیش میگه ببینید چه تعبیر قشنگی میگوید که مسجد الحرام برید می بینید که دور تا دور دارن رو به کعبه نماز میخوانند از همه طرف رو به کعبه او اینطور میگوید که تو دنیا هرچی مصیبت بود سنگ هاش رو به طرف زینب پرتاب میکرد. من اینطوری میگم که آقا تو شام هر طرف که نگاه میکردید سنگ به زینب سلام الله علیها میزدند. کعبه الرضایا، ام المصاءب، چی بخونم روضه رو؟ بزارید اینجا اینطور بگم. همه پای روضه بزرگ شدید. همه شنیدید وقتی پیغمبر اومد احد بالا بدن حمزه مثل بارون گریه میکرد چون حمزه رو مثله کرده بودن. چون حمزه عموی پیغمبر بود. پیغمبر دید بینیش رو بریدن. خوب سخته چون گفته بود سگ رو اینکار رو باهاش نکنید. حتی سگ حار رو میگفت اینکار رو نکنید. بینیش رو بریدن.گوش هاش رو بریدن. لبهاش رو بریدن. چشم هاش رو در آوردن . انگشتان دستش رو قطع کردن انگشتان پاش رو قطع کردن. تمام امءا و احشاش رو بیرون ریختن . جگرش رو خارج کردن. آقا تا این صحنه رو تا پیغمبر دید مثل بارون داشت گریه می کرد.وسط گریه یکی اومد گفتش که یا رسول الله صفیه خاتون داره میاد. عمه پیغمبر خواهر حمزه. اومده احد. پیغمبر گریه رو ول کرد. آدم باید رحم داشته باشد. آدمی که رحم ندارد خداوند رحم بهش نمیکنه. اومد جلوی عمه رو گرفت. گفتش که عمه جان تو نمیتونی بدن برادرت رو تو این وضعیت ببینی من اجازه نمیدم. گفت از مدینه تا احد دویدم. اگه برادرم رو نبینم دق میکنم. پیغمبر دید جلوی این خواهر رو نمیتونه بگیرد اومد عباش رو انداخت روی حمزه . خوب قد حمزه بلند بود. این پاها بیرون مانده بود. بعد خوار و خواشاک بیابون رو جمع کرد و پاهای حمزه رو پوشوند. فرمود عمه جان بیا به شرطی که عبا رو کنار نزنی. این خواهر هم قول داد بیاد بالاسر حمزه اما عبا رو کنار نزنه. اما حسینی ها کربلایی ها صبح روز یازدهم زینب رو آوردن تو گودال قتله گاه. از همتون معذرت میخوام. ناراحت نشید. مگه سر حمزه رو جدا کرده بودن؟ نه. مگه رو بدن حمزه اسب دوانده بودن؟ اما گفت نمیتونه خواهر تحمل کنه. اما این بدنی که سرش رو جدا کردن و رو بدنش اسب دواندن زینب رو آوردن پیشش. چکار کرد زینب؟ میگن کاری کرد که دوست و دشمن گریه میکرد. راوی گفت نگاه کردم دیدم اسب هاشون هم دارن گریه میکنند. حتی خیولهم. دوست گریه میکرد یعنی رباب. به پهنای صورتشون گریه میکردند. دشمن که گریه میکرد یعنی عمر سعد. یعنی خولی. یعنی شمر. بعد گفت نگاه کردم دیدم اسب ها هم دارن گریه میکنن. چکار کرد زینب؟ شما فکر میکنی اومد کنار بدن امام حسین صورتش رو چنگ انداخت، گریبان چاک کرد؟ نه نه نه وارد گودال شد این دستها رو به دور بدن امام حسین انداخت هرچقدر تونست بدن رو از زمین بلند کرد. فرمود خدایا این قلیل قربانی رو به کرمت از ما قبول بفرما. و صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه. 

حمید ابن مسلم از سربازان دشمن میگه به خدا سوگند فراموش نمیکنم زینب دختر علی را که در کنار بدنهای پاره پاره ناله و گریه میکرد و باصدای جانسوز و غمبار میگفت: هذا حسین مرمل با لدما، مقطع الاعضا، و بناتک سبایا

این حسین توست که در خون خود غوطه ور است، اعضایش قطع شده و دختران تو به عنوان اسیر عبور داده میشوند.

هذا حسین مجذور الراس من القفا،(این حسین توست که سرش را از قفا بریدند) مسلوب العمامه و الرداء...( لباس ها و عمامه اش را به غارت بردند) بابی المهموم حتی قضی، ( پدرم به فدای کسی که با غمها و داغهای فراوان شهید شد) بابی العطشان حتی مضی ،(پدرم به فدای آن تشنه کامی که با لب تشنه جان داد) بابی من شیبته تقطر با الدما (پدرم به فدای کسی که قطرات خون از محاسن شریفش می ریزد)

راوی میگوید زینب کبری به گونه ای روضه خواند و گریه کرد که:

فابکت و الله کل عدو و صدیق ( سوگند به خدا از گریه و گفتار زینب دوست و دشمن گریه کرد)

و طبق روایت دیگر

حتی راینا دموع الخیل تتقاطر علی حوافرها

تا آنجا که دیدیم قطرات اشکهای اسبهای مخالفان بر رویی سم هایشان میریخت.

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:9 صبح روز چهارشنبه 94 مرداد 28