سفارش تبلیغ
صبا ویژن


متن روضه حضرت زینب سلام الله علیها از لسان استاد حاج مهدی توکلی - متن سخنرانی و روضه استاد حاج مهدی توکلی


متن روضه حضرت زینب سلام الله علیها از لسان استاد حاج مهدی توکلی:

شب جمعه است شب زیارتی سید الشهدا ، شب های جمعه حسینی ها حال و هوای دیگه ای دارن ، خوشبحال اونهایی که امشب کربلا هستن. آرزو کنید آقا به خدا ما هم آرزو کردیم چند بار رفتیم. مستجاب میشه. اینطوری نیست که مستجاب نشه. بگو ایشالا یک شب جمعه ای همین هیات دسته جمعی بریم بین الحرمین. ما هم بیایم زیر این پرچم اشک بریزیم. به خدا میگید اما یه دفعه چشم باز میکنید می بینید بین الحرمین نشستید. این همینیه که اینجا گفتید. ما هم گفتیم. یه بار دیدیم چند شب جمعه در بین الحرمین سلام کردیم به ابا عبد الله الحسین .امشب هم شب جمعس شب زیارتی حسین ابن علی و مخصوصا روز ولادت حضرت زینب. ام المصاءب زینب. کعبه الرضایا زینب. ببینید کعبه اون چیزیه که همه رو به اون وای میستن. کعبه الرضایا یعنی هر چی مصیبت تو این دنیا بوده رو به زینب ایستاده. مرحوم جزایری در کتاب کعبه الرضایا در پاورقیش میگه ببینید چه تعبیر قشنگی میگوید که مسجد الحرام برید می بینید که دور تا دور دارن رو به کعبه نماز میخوانند از همه طرف رو به کعبه او اینطور میگوید که تو دنیا هرچی مصیبت بود سنگ هاش رو به طرف زینب پرتاب میکرد. من اینطوری میگم که آقا تو شام هر طرف که نگاه میکردید سنگ به زینب سلام الله علیها میزدند. کعبه الرضایا، ام المصاءب، چی بخونم روضه رو؟ بزارید اینجا اینطور بگم. همه پای روضه بزرگ شدید. همه شنیدید وقتی پیغمبر اومد احد بالا بدن حمزه مثل بارون گریه میکرد چون حمزه رو مثله کرده بودن. چون حمزه عموی پیغمبر بود. پیغمبر دید بینیش رو بریدن. خوب سخته چون گفته بود سگ رو اینکار رو باهاش نکنید. حتی سگ حار رو میگفت اینکار رو نکنید. بینیش رو بریدن.گوش هاش رو بریدن. لبهاش رو بریدن. چشم هاش رو در آوردن . انگشتان دستش رو قطع کردن انگشتان پاش رو قطع کردن. تمام امءا و احشاش رو بیرون ریختن . جگرش رو خارج کردن. آقا تا این صحنه رو تا پیغمبر دید مثل بارون داشت گریه می کرد.وسط گریه یکی اومد گفتش که یا رسول الله صفیه خاتون داره میاد. عمه پیغمبر خواهر حمزه. اومده احد. پیغمبر گریه رو ول کرد. آدم باید رحم داشته باشد. آدمی که رحم ندارد خداوند رحم بهش نمیکنه. اومد جلوی عمه رو گرفت. گفتش که عمه جان تو نمیتونی بدن برادرت رو تو این وضعیت ببینی من اجازه نمیدم. گفت از مدینه تا احد دویدم. اگه برادرم رو نبینم دق میکنم. پیغمبر دید جلوی این خواهر رو نمیتونه بگیرد اومد عباش رو انداخت روی حمزه . خوب قد حمزه بلند بود. این پاها بیرون مانده بود. بعد خوار و خواشاک بیابون رو جمع کرد و پاهای حمزه رو پوشوند. فرمود عمه جان بیا به شرطی که عبا رو کنار نزنی. این خواهر هم قول داد بیاد بالاسر حمزه اما عبا رو کنار نزنه. اما حسینی ها کربلایی ها صبح روز یازدهم زینب رو آوردن تو گودال قتله گاه. از همتون معذرت میخوام. ناراحت نشید. مگه سر حمزه رو جدا کرده بودن؟ نه. مگه رو بدن حمزه اسب دوانده بودن؟ اما گفت نمیتونه خواهر تحمل کنه. اما این بدنی که سرش رو جدا کردن و رو بدنش اسب دواندن زینب رو آوردن پیشش. چکار کرد زینب؟ میگن کاری کرد که دوست و دشمن گریه میکرد. راوی گفت نگاه کردم دیدم اسب هاشون هم دارن گریه میکنند. حتی خیولهم. دوست گریه میکرد یعنی رباب. به پهنای صورتشون گریه میکردند. دشمن که گریه میکرد یعنی عمر سعد. یعنی خولی. یعنی شمر. بعد گفت نگاه کردم دیدم اسب ها هم دارن گریه میکنن. چکار کرد زینب؟ شما فکر میکنی اومد کنار بدن امام حسین صورتش رو چنگ انداخت، گریبان چاک کرد؟ نه نه نه وارد گودال شد این دستها رو به دور بدن امام حسین انداخت هرچقدر تونست بدن رو از زمین بلند کرد. فرمود خدایا این قلیل قربانی رو به کرمت از ما قبول بفرما. و صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه. 

حمید ابن مسلم از سربازان دشمن میگه به خدا سوگند فراموش نمیکنم زینب دختر علی را که در کنار بدنهای پاره پاره ناله و گریه میکرد و باصدای جانسوز و غمبار میگفت: هذا حسین مرمل با لدما، مقطع الاعضا، و بناتک سبایا

این حسین توست که در خون خود غوطه ور است، اعضایش قطع شده و دختران تو به عنوان اسیر عبور داده میشوند.

هذا حسین مجذور الراس من القفا،(این حسین توست که سرش را از قفا بریدند) مسلوب العمامه و الرداء...( لباس ها و عمامه اش را به غارت بردند) بابی المهموم حتی قضی، ( پدرم به فدای کسی که با غمها و داغهای فراوان شهید شد) بابی العطشان حتی مضی ،(پدرم به فدای آن تشنه کامی که با لب تشنه جان داد) بابی من شیبته تقطر با الدما (پدرم به فدای کسی که قطرات خون از محاسن شریفش می ریزد)

راوی میگوید زینب کبری به گونه ای روضه خواند و گریه کرد که:

فابکت و الله کل عدو و صدیق ( سوگند به خدا از گریه و گفتار زینب دوست و دشمن گریه کرد)

و طبق روایت دیگر

حتی راینا دموع الخیل تتقاطر علی حوافرها

تا آنجا که دیدیم قطرات اشکهای اسبهای مخالفان بر رویی سم هایشان میریخت.

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:9 صبح روز چهارشنبه 94 مرداد 28