سفارش تبلیغ
صبا ویژن


حضرت زهرا علیه السلام - متن سخنرانی و روضه استاد حاج مهدی توکلی


متن سخنرانی حاج مهدی توکلی (ایام شهادت حضرت زهرا)

یکی از  مسائلی که اسلام آن را مذموم شمرده است این است که انسان خطا کار را سرزنش کنیم.  اگر کسی گنهکاری را به خاطر گناهش سرزنش کند، نمی میرد مگر این که آن بلا بر سر خودش هم بیاید. برای مثال زنا کار را برای شفا باید حد زد، اما سرزنش نباید بشود. از نظر اسلام گناهکار مریض است و به مریض باید ترحم کرد. در مورد انسانی که وسواس دارد هم همینطور است که توصیه می شود کسی که وسواس دارد را مورد تمسخر قرار ندهید. او هم بیمار است و باید معالجه شود. بعضی ها با مسخره کردن می خواهند سرپوشی بر عیب خودش بگذارد.

قرآن می فرماید: “اَلمُومن مِرآتُ المومن” مومن باید مانند آینه باشد؛ عیب را می گوید اما سرزنش نمی کند و عیب را روبه رو می گوید، پشت سر نمی گوید. رسول خدا صلوات الله علیه می فرمایند: بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید، عیب جو نباشید و تملق هم نگویید. پیامبر صلوات الله علیه در حدیثی می فرمایند: خاک بپاشید در صورت متملقین. در صحبت ها باید احترام گذاشت اما تملق و چاپلوسی نباید کرد. برای مثال در زمان رضا شاه عادت به چاپلوسی و تملق از طرف زیردستان برای پادشاه وجود داشت و از طرفی قبل از اسلام در عربستان، تملق رسم نبود تا جایی که حتی احترام گذاشتن در خطاب را هم نمی دانستند و مردم را با نام کوچک صدا می کردند. حتی پیامبر صلوات الله علیه را هم با نام کوچک خطاب می کردند که خداوند در قرآن فرمود: او را به نام رسول الله صدا بزنید. پس باید دقت کنیم که بین چاپلوسی و احترام تفاوت است. عیب جویی و تملق گویی، هر دو مناسب نیست.

طعنه زدن هم مذمت شده است. اگر کسی را طعنه بزنیم و عیب جوی او باشیم، لج می کند و رفتار او بدتر هم می شود. برای مثال می گوید من همین گونه هستم که شما می گویید! آن وقت دیگر سعی نمی کند که رفتارش را درست کند و در عیب خود می ماند. از حضرت علی علیه السلام نقل می شود: کسی را که سرزنش و ملامت کنند، آتش لجاجت را در او شعله ور می کنند. سرزنش کردن کینه را به ارث می گذارد و آدم را به دشمنی می کشاند.

کسی که زیاد دیگران را سرزنش می کند، بد بینی و شک در دیگران ایجاد می کند. مثلا در روابط زن و شوهر، زن می گوید آیا واقعا من را دوست دارد؟ اگر دوست دارد پس چرا آنقدر سرزنش می کند.

یکی از مسائلی که بنیان خانواده را تقویت می کند این است که زن و مرد همدیگر را سرزنش نکنند خصوصا در جمع و باید انتقاد پذیر هم باشند.

امام صادق علیه‌السلام می فرمایند: بهترین دوستان من کسانی هستند که عیوب من را به خودم بگوید. عیب را باید گفت به قصد این که عیب را برطرف نماید، نه این که به قصد زمین زدن کسی باشد. تملق گویی زیاد باعث شد محمد رضا پهلوی بد بشود و تملق گویی زیاد باعث شد فرعون آن گونه بشود.

نکته دیگر این که اگر کسی از همسرش عذر خواهی کرد باید پذیرفته بشود. عذر را بپذیرید حتی اگر با بهانه باشد و درست نباشد.

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:15 عصر روز شنبه 94 شهریور 28


متن روضه وداع حضرت زهرا (سلام الله علیها)

امشب شب آخر فاطمه است و میخوام ببرمتون در خانه امیرالمومنین. فرض کنید از جلوی یک مسجدی یا از در یک خانه ای رد میشوی و می بینی همه دارن اشک میریزن و شیون میکنن. به خانومت میگی حتما اینا داغ جوون دیدن. میگی آخه تو نرفتی که. از کجا این حرف رو میزنی؟ میگه خوب معلومه، داغ پیر مرد اینطوری نیست. اگر یک 80ساله بود اینطوری گریه نمی کردن. حالا شما یک مادر جوانی رو تصور کن که بچه های قد و نیم قدش بیان در اطرافش بشینن. بچه های 7 ساله و 5 ساله و 2 ساله. امام حسن 7 ساله بود و امام حسین 5 ساله بود. شما فکر کن اینا دور بی بی دو عالم نشستن و میگن مادر یتیمی برای ما زوده. ما رو تنها نزار. ما رو به کی می سپری. جیگر مادر میسوزه. خانوم ها صدای من رو میشنون. الان شما فکر کن یک مادر مریض رو پاش رو کردی رو به قبله و بچه هاش دارن التماس میکنن ما رو تنها نزار. یتیمی برای ما زود است. بخاطر این فاطمه صبح روز آخر که بلند شد گفت با این بچه ها چکار کنم. آخه سخته یه مادر جون بده و بچه هاش وایسن تماشا کنن. نه بچه 20 ساله تماشا کنه، بلکه بچه 5 ساله. گفت چکار کنم اینا رو راضی کنم. روز آخر از بستر بلند شد. خیلیه مریض از بستر بلند بشه ، کار خونه بکنه، همه خوشحال بشن. امام حسن به امام حسین میگفت الحمدلله حال مادر رو به بهبودیه. بچه ها رو حمام کرد. لباس های نو تن بچه ها کرد. حاج اصغر زنجانی میگفت موهای حسین رو شونه میکرد و میگفت حسین جان خدا کنه این موها رو بهم نریزن. حیف است از آن زلف که زهرا زده شانه، سرپنجه دشمن .... موهای زینب رو شونه کرد. موهای کلثوم رو شونه کرد. مرتبشون کرد و تو کار خونه به فضه کمک کرد. نون پخت. من نمیدونم این نون ها چند روز تو خونه علی بود اما بچه ها هر موقع میخوردن میگفتن بوی فاطمه میده. بعد به حسنین گفتند برید سر مزار رسول خدا و شفای کامل مادرتون رو بخواهید. این بچه ها سراسیمه رفتن سر مزار رسول خدا. زینبین رو خونه خاله ها فرستاد و خانه خالی شد. بعد فرمود اسما بیا کمک کن میخوام خودم رو بشورم. تمام این خونها رو شست. گفت علی شب میخواد غسل بده اینها رو نبینه. علی دلشکسته است. میت رو بخوان غسل بدن اول لیف میزنن. خوب ماه ها تو مریضی بوده. بی بی اینها رو خودش انجام داد. بعد یک لباس سفید سرتاسری پوشید و گفت اسما بستر من رو ببر وسط اتاق. یک روز حاج اصغر زنجانی گفت مرسوم نیست بستر رو وسط اتاق بندازن. بعد گفت بی بی مثل اینکه چشمش از در و دیوار می ترسید. بعد یک ملحفه سفید کشید رو خودش و فرمود اسما مدتی گذشت من رو صدا کن و اگر دیدی جواب نمیدم علی رو خبر کن. اسما گفت من بعد از مدتی رفتم سراغ بی بی و ملحفه را کنار زدم و دیدم بی بی دستش رو گذاشته رو صورت شریفش. یعنی هنوز این صورت رو از علی می پوشوند. هی صدا زدم السلام علیک یا بنت رسول الله جواب نشنیدم. گفت آخر افتادم رو فاطمه و صورتش رو بوسیدم و گفتم دختر پیغمبر سلام من رو به پدرت برسون. گفت یکبار دیدم حسنین سراسیمه وارد خانه شدند. اسما مادر ما کجاست؟ گفتم خسته بوده خوابیده. گفتند نه مادر ما هیچوقت این موقع روز نمیخوابه. گفت براتون غذا درست کردم بیاید بخورید. گفتن تو تا حالا کی دیدی ما بدون مادرمون غذا خورده باشیم؟ 

تو خیال میکنی ما بچه های معمولی هستیم؟ گفت از کنار قبر پیغمبر که اومدیم هاتفی میگفت کنار برید اینها یتیم های فاطمه هستند. گفتند آمدند و خودشون رو انداختند روی بدن بی بی. اینجا ظاهرا امام حسن خودش رو انداخت رو سینه فاطمه و امام حسن صورتش رو گذاشت کف پای فاطمه. میگفتن مادر ما رو تنها نزار. گفتم برید پدرتون رو خبر کنید. علی تو مسجد بود و تازه نماز عصر رو خونده بود. یوقت این حسنین سراسیمه آمدن توی مسجد و تا چشمشون افتاد تو صورت مظلوم و نوارانی امیرالمونین زدند زیر گریه. مردم آمدند جلو و آنها گفتند مردم مادر ما از دنیا رفت. میگند علی تا این را شنید یک فریادی کشید و از هوش رفت. آب آوردن و زدن به صورت امیر المونین. علی بلند شد و به سمت خانه راه افتاد. از خانه تا مسجد راهی نبود ولی علی چند مرتبه به زمین افتاد و صدا میزد فاطمه من. تا به خانه رسید اشک میریخت و گفت السلام علیک یا بنت رسول الله. همش سلام میداد و آخر گفت فاطمه جان من اسماء نیستم. من پسر عموت علی هستم. تا گفت علی هستم چشم هاش رو باز کرد. گفت علی جان ابکلی (برای من گریه کن) ابکلل الیتامی ( برای بچه های یتیمم هم گریه کن) یوقت دید فاطمه دست رو بالا می آورد و میخواهد کاری کند اما نمی تواند. علی کمک کرد و دست هاش رو آورد بالا و این موقع اشک های روی صورت علی رو پاک کرد. فرمودن از پدرم شنیدم اشک مظلوم شفاست. یک چیزی گفت به علی که این حرف آخر من باشد. فرمود علی جان از من راضی هستی؟ آیا همسر خوبی برای تو بودم. گفت از رسول خدا شنیدم روز قیامت زنها رو تو یک موضعی قرار میدن. تا رضایت نامه شوهر نداشته باشن نمیتونن قدم از قدم بردارن...

 

 

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 11:24 عصر روز سه شنبه 94 شهریور 17


 

متن روضه حضرت زهرا از لسان استاد حاج مهدی توکلی (دیدار عمر و ابوبکر با حضرت)

 

آیا تا حالا مریض داشتید؟ همسایه ها اومدن خانه امیرالمومنین عیادت حضرت زهرا و وقتی داشتن از خانه بیرون می رفتند گفتند این خانوم دیگه از این بستر بلند نمیشه. بخاطر این روزهای آخر بی بی وصیت هاش رو میگفت. خلفا گفتند ما هم بریم عیادت. چون در مدینه پیچیده بود که بی بی روزهای آخرشه. گفتند ما هم بریم یک دلجویی بکنیم اما بی بی قبول نکرد. خوب سخته کسی که به شما ظلم کرده سخته قبولش کنی. آخر اومدند امیرالمومنین رو واسطه کردند. گفتند علی جان دختر پیغمبر رو حرف شما حرف نمی زند. امیرالمومنین هم به خاطر شرایط به حضرت زهرا فرمودند دختر پیغمبر اینا من رو واسطه کرده اند و از من خواسته اند این ملاقات رو هماهنگ کنم. بی بی فرمودند علی جان البیت بیتُک و القره عمتُک. یعنی خانه خانه توست و این زن آزاده هم کنیز توست. در رو باز کرد امیرالمونین و آنها آمدند بالاسر فاطمه نشستند و بی بی روش رو از اونها برگردوند. هر چی صداش زدند یک کلمه هم جواب اینها رو نداد. آخر به امیرالمومنین فرمود علی جان از اینها بپرس تا حالا شنیده اند که پیامبر فرموده فاطمه بضعت منی؟ فاطمه پاره تن من است. هرکی فاطمه رو اذیت کنه منو اذیت کرده؟ هرکی منو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده؟ گفتند ما این رو به کرار شنیده ایم. تا این رو گفتن شنیدیم صدای ناله فاطمه بلند شد. گفت خدایا تو شاهد باش اینها پهلوی من رو شکستن. بچه من رو کشتن. تا زنده ام با اینها حرف نمیزنم و در محکمه عدل الهی اینها رو میبینم. اینها هم دیدن اوضاع اینطوری شد بلند شدن رفتن. همینکه رفتن یک نگاه مظلومانه ای به امیر المومنین کردن و فرمودن علی جان نگذاری اینها در تشییع جنازه من حاضر بشن. راضی نیستم اینهایی که بر من ظلم کردن در تشییع جنازه من حاضر بشن. اسماء آب میریخت در زیر نور مهتاب و علی آروم آروم از زیر لباس میشست. چه غربتی داشت اون شب. بچه های علی هم وایسادن دارن نگاه میکردند. همش امیرالمومنین میگفتند بچه ها آرام گریه کنید. زینب آرام گریه کن. بچه ها هم آستین در دهان گرفته بودند تا صدای نالشون بلند نشه. اما اسماء میگه یک جا دیدم امیرالمومنین دست از غسل کشید، سرش رو گذاشت روی دیوار های های گریه کرد. گفتم آقا جان شما به همه میگید آروم گریه کنند خودتان بلند بلند گریه میکنید. گفت اسماء الان دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا. حالا میفهمم چرا شب ها خوابش نمی برد. می خوایم بگیم علی جان هم غسل دادی هم کفن کردی و هم دفن کردی. اما جات خالی بود کربلا اسب هاشون رو نعل تازه زدن، روی بدن پسرت دواندن

و صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه 

 

 



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:18 صبح روز چهارشنبه 94 مرداد 28


متن روضه حضرت زهرا سلام الله علیها از لسان استاد حاج مهدی توکلی 

چقدر مرحوم کمپانی این شعر رو خوب گفته است. امروز روضه رو با این شعر شروع کنیم.من به نظرم جبرئیل این شعر رو در سینه او انداخته است:

و لست ادری خبر المسمار سل صدرها خزانه الاسرار من خبر میخ در را نمی‏دانم، از سینه او بپرس که مخزن اسرار الهی است . و فی جنین المجد ما یدمی الحشا و هل لهم اخفاء امر قد فشی؟ و از کودک گرامیش بپرس که درون شکم را خونین کرد، ایا آنان می‏توانند کاری که آشکارشده پنهان نمایند؟ و الباب و الجدار و الدما شهود صدق ما به خفاء. در و دیوار و خون‏ها همگی گواهان راستینی هستند که شهادتشان را نمیتوان پنهان کرد. اما بدون اون سینه دردش رو به هیچ کس نمیگوید. به شوهرش هم نگفت. به زینب هم نگفت. اما من سر بسته میگم علی اون شب که غسل میداد هنوز از اون سینه خون می رفت. کفن خونین شد. اما روضه من این باشد. خانومها هم صدای من رو میشنون. امشب میخوام خانوم ها گریه کنند. اگر زن وضع حمل طبیعی کند 10 روز در بستر استراحت میکند. طبیعی یعنی چی؟ ببینید میوه وقتی رسیده بشه خودش می افته. یه سیب اگر رسیده باشه خودش می افته. اگر هم رو درخت باشه، وقتی کسی یه اشاره میکنه این سیب کنده میشه. بچه ای که 9 ماه تو شکم مادر بوده خودش متولد میشه. اگر هم دایه بیاد، همین که یک اشاره کنه این بچه متولد میشه. اما اون زنی که میوه اش رسیده است و کال نیست، 10 روز باید تو بستر بخوابه. حالا اگه میوه رو بخوان کال بچینن چی؟ شاخه هم میشکنه. وضع حمل فاطمه بین در و دیوار بوده. اونجا هم پسر رو کشتن، هم مادر رو کشتن. اگر مادری بین در و دیوار بچش سقط شد. پهلوش شکست، میخ در به سینه اش فرو رفت به نظر شما میتواند از جایش بلند شود؟ اما فضه میگوید تا اومدم بالای سرش نگفت پسرم و نه گفت پهلوم. گفت فضه علی رو کجا بردن؟ گفتم علی رو بستن دارن میبرن. گفت یه وقت دیدم چادرش رو به کمر بست. دنبال حیدر می دوید، از سینه اش خون میچکید. دوون دوون اومد کمر امیرالمومنین رو گرفت. چهل مرد از یک طرف میکشن و فاطمه از یک طرف. نمی تونن غلبه کنن. آخر نانجیب اشاره کرد دست فاطمه رو کوتاه کن. انقدر قنفذ با غلاف شمشیر زد. حضرت فرمود شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند... و صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه



نویسنده : خادم اهل بیت » ساعت 12:8 صبح روز چهارشنبه 94 مرداد 28